چرا موقع خواب دیدن پلک میزنیم؟
تاریخ انتشار: ۹ شهریور ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۵۸۹۶۳۴۸
محققان از دهه پنجاه میلادی به این طرف تحقیقات زیادی را در مورد دلیل پلک زدن هنگام خواب دیدن انجام داده اند.
به گزارش باشگاه خبرنگاران به نقل از Science Alert، افرادی که پس از خواب دیدن به صورت خواب آلوده از خواب برمی خیزند، به شکل اغراق آمیزی پلک میزنند؛ به همین دلیل تصور میشود که چشمهای آنها پس از بیدار شدن نیز همچنان صحنههایی را که در خواب دیده اند، دنبال میکنند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
اگرچه این ادعا معقول است، اما از لحاظ آزمایشگاهی حمایت از آن امر دشواری بوده و جای تردید دارد؛ چراکه محققان معتقد هستند که خواب با حرکت سریع چشم یا خواب REM میتواند هنگامی که خواب نمیبینید نیز رخ دهد؛ بهویژه در کودکان خردسال و افرادی که آسیب مغزی دیدهاند و احتمالا قادر به خواب دیدن نیستند. ما همچنین میتوانیم بدون ورود به خواب REM خواب ببینیم.
از طرف دیگر، حرکت سریع کره چشم ما در زیر پلک- که به عنوان ساکاد توصیف میشود - ممکن است فقط یک واکنش عصبی به یک فعالیت اساسیتر در زمانی باشد که مغز ما هوشیار نیست.
دانشمندان دانشگاه کالیفرنیا، برای عبور از مشکلات پیش روی مطالعات مربوط به علوم اعصاب در انسانهایی که خواب میبینند، از موشها به عنوان جایگزین استفاده کرده اند.
به طور خاص، آنها فعالیت نورونهایی را در تالاموس موش اندازهگیری کردند که مسئول تکان دادن سر در یک جهت خاص هستند.
این تیم تحقیقاتی از حسگرهای کوچک کاشتهشده برای ثبت فعالیت عصبی موشها استفاده کرد. این حسگرها به موشها اجازه داد تا آزادانه محیط خود را وقتی بیدار هستند کاوش کنند. در همین حین تعدادی دوربین نیز میزان ضربان قلب و پلک زدن آنها را ثبت کردند.
وقتی این موشها پس از خستگی به خواب رفتند، حسگرها به ضبط حرکات آنها ادامه دادند. سپس از خطوط پایه در فعالیت عصبی آنها در دوره بیداری برای تعیین احتمال ارتباط بین حرکات چشم در طول REM و جهت مورد نظر آن در دنیای ذهنی، استفاده شد.
نتایج آنها شواهد عینی نسبتاً واضحی را ارائه و تبیین کرده است که حرکات سریع چشم موش با کنترل حرکات سر آن توسط مغز مرتبط است؛ و درست مانند زمانی که بیدار هستند، حرکات بیشتر چشم تغییرات قوی تری را در جهت گیری سر تحت هدایت ناحیه تالاموس اعمال میکند.
گرچه نمیتوان به طور قطع نتایج یک آزمایش روی موشها را با همان نوع رفتار در انسان مرتبط کرد، اما نتایج این تحقیقات نشان میدهد که مغز ما هنگام خواب با حرکت سریع چشم یا همان خواب REM که طی آن خواب میبینیم، سطح بالاتری از هماهنگی را ارئه میدهد.
منبع: فرارو
کلیدواژه: خوابیدن خواب دیدن موش ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت fararu.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فرارو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۵۸۹۶۳۴۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
این شهید حتی موقع به دنیا آمدن فرزندش هم حاضر نشد به خانه برگردد!
به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، این یک بیت شعر با خط زیبای شهیدسید مهدی شاهچراغ برای همیشه به یادگار ماند: با صدهزار جلوه برون آمدی که من /با صدهزار دیده تماشا کنم تو را. شهیدسید مهدی شاهچراغ معلم و هنرمند خطاط بود. اما دغدغه جنگ و جبهه او را به میدان جهاد کشاند. سیدمهدی نه در دوران جنگ که پیش از آن در عرصه انقلاب و بیداری و آگاهی مردم و هم محلیهایش نسبت به ظلم رژیم شاه سهیم بود. شهید سیدمهدی شاهچراغ خیلی زود به آرزویش رسید و مزد مجاهدتهای خود را در عملیات غرورآفرین الی بیتالمقدس گرفت. ۱۹ اردیبهشت ماه سال ۱۳۶۱ او آسمانی شد، آنچه درپی میآید ماحصل گفتگو با محترمالسادات شاهچراغ همسر شهید سیدمهدی شاهچراغ است.
بیقرار رفتن بودبنابر روایت ایسنا، سیدمهدی متولد ۶ تیرماه سال ۱۳۳۸ دامغان بود. درسخوان بود و همزمان با درس و تحصیل کار هم میکرد. خدمت سربازیاش را در اصفهان سپری کرد. کمی بعد معلم شد و بعد از آن ازدواج کرد. همسرش میگوید: وقتی ازدواج کردم سنم کم بود. خیلی از کارهای خانه را بلد نبودم. سیدمهدی من را در کارهای خانه مثل آشپزی و لباس شستن کمک میکرد. همیشه نماز را اول وقت میخواند و من بلافاصله پشت سرش میایستادم. نمازهای جماعتمان را هیچگاه از یاد نمیبرم. زندگی خوبی داشتیم. او در دوران انقلاب هم فعالیت داشت. چند روز قبل از پیروزی انقلاب بود. مردم راهپیمایی میکردند. سیدمهدی در جلوی صف راهپیمایان، عکس امام (ره) را به سینه چسبانده بود و شعار میداد. جمعیت به پادگان نزدیک میشد. سیدمهدی میان نظامیان رفت و گروهی از آنها را همراه خود میان مردم کشاند. بعضیها میگفتند: «این چه کسی است که با جرأت آنها را به جمع ما میکشاند.» چند روز بعد پادگانهای ارتش به دست مردم فتح شد. جنگ که شروع شد، سیدمهدی هم بیقرار رفتن شد. جهاد فرصت دوبارهای برای همسرم بود. او کار، درس و معلمی را به عشق حضور در میدان جهاد رها کرد و راهی شد. با اینکه ما منتظر تولد فرزندمان بودیم. اما همین هم مانع سیدمهدی نشد.
خبر تولد فاطمهخدا خیلی زود فاطمه را به ما هدیه کرد. خبر تولدش را در جبهه به او دادند. دوستانش میگفتند: یکی از بچهها فریاد زد: دختر سید مهدی متولدشده! همرزمانش که متوجه شدند، از شادی فریاد کشیدند و تبریک گفتند. شیرینی میخواستند. هرکس به نحوی سر به سر سیدمهدی میگذاشت. بعضیها از دور میگفتند:مبارکه! عدهای هم میپرسیدند:اسم دخترت را چی میگذاری؟ سیدمهدی با خوشحالی جواب داد: فاطمه!
فرمانده گردان رو به سیدمهدی کرد و گفت:شما دیگر برگرد! خانمت به شما احتیاج دارد. بچهها میخواستند از سیدمهدی خداحافظی کنند که او با حرفش همه را متعجب کرده و پاسخ داده بود: من تا آخرعملیات میمانم.
شهادت در بیت المقدسهمرزمش لحظه شهادت کنارش بود. ابوتراب کاتبی بعدها برایم از آن لحظه اینگونه روایت کرد. آتش سنگینی بود. خمپارهای به سنگرشان خورد به طرفشان رفتیم و صدای نالهای شنیدیم. کمرش ترکش خورده بود. میدانستم که به تازگی پدر شده است. دو انگشتر در دست داشت. آنها را درآوردم و صورتم را نزدیکش بردم و گفتم: سیدجان! بگو هر چی میخواهی بگو! دهانش را باز کرد تا چیزی بگوید، اما نتوانست و همان لحظه به شهادت رسید. همسرشهید در ادامه میگوید وقتی به شهادت رسید کوچکترین تغییری در صورتش ایجاد نشده بود. چهرهاش همان بود که موقع خداحافظی آخر دیده بودیم. گویی خوابیده بود.
بدرقه با دعای خیرقبل از رفتن به جبهه پیش پدرش رفت تا از او هم اجازه بگیرد. پدرش بعدها برایم گفت سید مهدی آمد و در حالیکه سرش پایین بود به من گفت: پدر! از شما اجازه میخواهم تا با خیال راحت به جبهه بروم. من هم نگاهی به او کردم و پاسخ دادم با وضعی که همسرت دارد من صلاح نمیبینم که تنهایش بگذاری! فردای همان روز برای وداع آخر آمد. من هم که اصرار سیدمهدی را برای رفتن دیدم، رضایت دادم و دعای خیرم را بدرقه راه او کردم و گفتم خدا پشت و پناهت!
فاطمه و شهادت پدرخیلی طول نکشید که خبر شهادت سیدمهدی را برای خانواده آوردند. ۱۹ اردیبهشت ماه سال ۱۳۶۱ در عملیات الی بیتالمقدس سیدمهدی به آرزویش رسید. تشییع پیکر شهید خیلی شلوغ بود. بسیاری از مردم آمده بودند تا حضورشان تسلی خاطر بازماندگان باشد. فاطمه، چند روزه بود. دائم گریه میکرد. فاطمه را روی سینه پدر شهیدش گذاشتند آرام شد.
از شهید سیدمهدی شاهچراغ وصیتنامهای بر جا ماند که در یازدهمین روز از اردیبهشت ماه سال ۱۳۶۱ و تنها چند روز قبل از شهادتش آن را نوشت. شهید سیدمهدی شاهچراغ بسیار ولایتمدار بود. او در این نوشتار در کنار توصیههایی که به خانواده داشت از ملت ایران خواسته بود که برای امام دعا کنند.
۲۷۲۱۹
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1901499